معنی نابایا - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با نابایا
نابویا
- نابویا
- آنچه بویانیست ظنچه بوی ندارد، آنکه فاقدحس شامه است ویا حس شامه او ضعیف است مقابل بویا
فرهنگ لغت هوشیار
نابویا
- نابویا
- که بویا نیست، که بوی ندارد، مقابل بویا، رجوع به بویا شود، که حس شامۀ او ضعیف است، که حس بویائی ندارد
لغت نامه دهخدا
ناپایا
- ناپایا
- که نپاید، که پاینده نیست، گذرا، فانی، غیرثابت، که گذران است و دائمی نیست، مقابل پایا به معنی ابدی و ثابت و باقی
لغت نامه دهخدا
نابای
- نابای
- محال، مقابل ممکن، (از آنندراج) (برهان قاطع)، ضد ممکن، غیرمعقول، که قابل تعقل نباشد، (ناظم الاطباء)، برابر ممکن، (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا