معنی مهمانکده - فرهنگ فارسی عمید
معنی مهمانکده
- مهمانکده
- مسافرخانه، برای مثال روز از سر ره رحیل کرده / مهمانکده ها سبیل کرده (خاقانی۲ - ۳۴)
تصویر مهمانکده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با مهمانکده
مهمانکده
- مهمانکده
- مهمانخانه. مهمان سرای:
روزاز سر ره رحیل کرده
مهمانکده ها سبیل کرده.
خاقانی (تحفهالعراقین ص 31).
سرای جهان کیست مهمانکده
که جودش درو میهمان آمده.
ابوطالب کلیم
لغت نامه دهخدا
فهمانیده
- فهمانیده
- کسی که مطلبی را بدو فهمانیده باشند، مطلبی که به کسی فهمانده شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار
فهمانیده
- فهمانیده
- کسی که مطلبی را بدو فهمانده باشند، مطلبی که به کسی فهمانده شده باشد. (فرهنگ فارسی معین)
لغت نامه دهخدا
مهمل کده
- مهمل کده
- کنایه از دنیاست. (آنندراج) :
ای که مست ساغر هوشی در این مهملکده
رو که دارد روی تو غمهای عالم بیشمار.
ملافوقی یزدی
لغت نامه دهخدا
فهمانده
- فهمانده
- وابانده کسی که مطلبی را بدو فهمانیده باشند، مطلبی که به کسی فهمانده شده باشد
فرهنگ لغت هوشیار