معنی کولش
- کولش
- کندن زمین
واژههای مرتبط با کولش
کولش
- کولش
- رجوع به کولیدن شود
کورش
- کورش
- کوروش، نام سه تن از پادشاهان هخامنشی، کورش کبیر از مقتدر ترین پادشاهان ایرآنکه تخت جمشید را بنا نهاد
کوشش
- کوشش
- تلاش، سعی، اهتمام، اجتهاد
کورش
- کورش
- سلیمان
کوبش
- کوبش
- ضربت
کوله
- کوله
- کوله بار و کوله پشتی
کوله
- کوله
- کج، خمیده مثلاً کج وکوله
کولخ
- کولخ
- آتشدان، منقل، گلخن، گولخ
کولر
- کولر
- دستگاهی که برای خنک کردن هوای ساختمان به کار می رود
