جدول جو
جدول جو

معنی ککچه

ککچه
پنبه دانه، دانه های پنبه که به مصرف خوراک دام می رسد و روغن آن برای طبخ غذا و نیز در صابون پزی به کار می رود، پنبه تخم
تصویری از ککچه
تصویر ککچه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با ککچه

ککچه

ککچه
پنبه دانه را گویند و به عربی حب القطن خوانند. (برهان) (ناظم الاطباء) (آنندراج) (انجمن آرای ناصری)
لغت نامه دهخدا

کوچه

کوچه
راه باریک میان شهر یا ده
کوچه دادن: کنایه از راه باز کردن مردم برای عبور کسی، راه دادن
کوچه
فرهنگ فارسی عمید

کرچه

کرچه
کُریچ، خانۀ کوچک، خانه ای که فالیزبانان با شاخه های درخت برای خود درست می کنند، گُریچ، کومه، کازه
کرچه
فرهنگ فارسی عمید

کفچه

کفچه
کَفگیر، آلتی سوراخ سوراخ و دسته دار برای گرفتن کف روی پختنی ها یا ظرف کردن غذا، کَفچه، کَفلیز، کَرکَفیز، کَفچَلیز، کَفچَلیزَک، کَفچَلیزه، آردَن، چُمچه،
کفچه کردن مثلاً گرد کردن به شکل کفچه، برای مِثال تا شکمی نان دهنی آب هست / کفچه مکن بر سر هر کاسه دست (نظامی۱ - ۵۰)
کفچه
فرهنگ فارسی عمید

کبچه

کبچه
کفچه، کَفگیر، آلتی سوراخ سوراخ و دسته دار برای گرفتن کف روی پختنی ها یا ظرف کردن غذا، کَفچه، کَفلیز، کَرکَفیز، کَفچَلیز، کَفچَلیزَک، کَفچَلیزه، آردَن، چُمچه، کفچه کردن مثلاً گرد کردن به شکل کفچه
کبچه
فرهنگ فارسی عمید

کاچه

کاچه
خوشی، طرب، در علم زیست شناسی چانه قسمت جلوآمدۀ آروارۀ زیرین
کاچه
فرهنگ فارسی عمید

کبچه

کبچه
چوبی که بدان آرد گندم بریان کرده را که خواهند با چیزی آغشته کنند بر هم زنند و بشور انند مجدح کفچه
فرهنگ لغت هوشیار