سهم، نصیب، تکۀ کاغذ یا هر چیز دیگر دارای شماره یا نشانه که به وسیلۀ انتخاب تصادفی آن، سهم و نصیب کسی را معین می کنند، پشک قرعه انداختن: انتخاب تصادفی از طریق قرعه قرعه زدن: انتخاب تصادفی از طریق قرعه، قرعه انداختن قرعه کشیدن: انتخاب تصادفی از طریق قرعه، قرعه انداختن
پانسه پشک، بهره یک بارزدن یک بارکوفتن یک بار کوفتن یک بار زدن، نصیب بهره سهم، قطعه ای کاغذ چوب یا استخوان و مانند آن که به وسیله فال زدن یا آن نصیب کسی را معین کنند پشتک
داغی است که بر وسط بینی شتر کنند، گزین مال، آنچه به فال زنند. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). پشک: آسمان بار امانت نتوانست کشید قرعۀ فال به نام من دیوانه زدند. حافظ