معنی غاق - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غاق
غاق
- غاق
- مرغی است، زاغ، (منتهی الارب)، مرغی است آبی، (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
غاق
- غاق
- حکایت بانگ زاغ. (منتهی الارب). آواز زاغ. (دهار)
لغت نامه دهخدا
باق
- باق
- پارسی است بای یکی از سازها سازی است از مقیدات آلات ذوات النفخ بطول یک وجب و دارای سوراخهای و زبانه هایی بر دهانه آن
فرهنگ لغت هوشیار
حاق
- حاق
- میان درون، آمیغ (حقیقت) راستی حقیقت شی واقع مطلب: (حاق مطل ازین قرار است)، وسط چیزی میان شی
فرهنگ لغت هوشیار