جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با طناب خور

طناب خور

طناب خور
گودی ژرفا گودی عمق ژرفا (در چاه) : طناب خور این چاه ده زرع است
طناب خور
فرهنگ لغت هوشیار

طناب خور

طناب خور
گودی. عمق (در چاه) : طناب خور این چاه ده گز است
لغت نامه دهخدا

طناب قورق

طناب قورق
طنابی که گرد خیمۀ سلاطین کشند ودر سواری سلاطین و حکام بندند از جهت امتناع آمدورفت مردم عوام از عالم باره که در هندوستان مرسوم است ودر آن زبان جالی گویند. شفیع اثر راست:
ز چین جبه فرومایگان دنیادار
کشیده اند طناب قورق برای فقیر.
و له:
بر سر راه او طناب قورق
بسته از چلۀ کمان باشد.
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

طناب خوردن

طناب خوردن
کنایه است از پیموده شدن. نورالدین ظهوری راست:
بمباحث چو تخم کارد دماغ ؟
سینه از آه غم طناب خورد.
(از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

نان خور

نان خور
کسی که دیگری زندگانی او را اداره می کند، کسی که نان دیگری را می خورد، عیال و اولاد شخص، خورندۀ نان
نان خور
فرهنگ فارسی عمید