جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سمل

سمل

سمل
کندن چشم کسی، کور کردن، پاک کردن حوض از گل و لای، اصلاح کردن میان مردم
سمل
فرهنگ فارسی عمید

سمل

سمل
کهنه (جامه). (آنندراج) (منتهی الارب) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

سمل

سمل
جَمعِ واژۀ سَمَلَه و سُملَه. به معنی اندک آب در بن خنور مانده یا عام است. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به سمله شود
لغت نامه دهخدا

سمل

سمل
پاک کردن حوض را از گل و لای، صلح کردن میان قوم. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). صلح افکندن میان قوم. (تاج المصادر بیهقی) ، گل و لای آوردن دلو با آب اندک. (آنندراج) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) ، کور کردن چشم کسی را و بیرون نمودن. (آنندراج) (منتهی الارب). چشم برکندن. (تاج المصادر بیهقی). سملت عینه (مجهولا) دعای بد است یعنی کور باد چشم او. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا