جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سته

سته

سته
انگور، میوه و خوراکی که شب بر آن گذشته و شب مانده شده باشد
میوه ای که پوستۀ نازک و میان آب دار و یک یا چند هستۀ کوچک دارد مانند انگور و هلو
سته
فرهنگ فارسی عمید

سته

سته
ستیز، جنگ وجدال، دشمنی و سرکشی، ناسازگاری، کشمکش، لجاج، عناد
سته
فرهنگ فارسی عمید

سته

سته
ستوه، خسته، درمانده، افسرده، ملول، مقابلِ نستوه، به تنگ آمده، بستوه، بسته
سته
فرهنگ فارسی عمید

سته

سته
شش. (غیاث).
- ستۀ ضروریه، و این سبب ها شش جنس است و هر شش ضرورات است و مردم بی آن نتوانند بودن، و طبیبان آن را الاسباب السته العامیه گویند و آن شش، یکی هواست، یکی چیزهای خوردنی و آشامیدنی و یکی خواب و بیداری و یکی حرکت و سکون و یکی استفراغ و احتقان و یکی اعراض نفسانی است. رجوع به اعراض نفسانی و ذخیرۀ خوارزمشاهی شود
لغت نامه دهخدا

سته

سته
کون. ج، اَستاه. (منتهی الارب). عجز. (اقرب الموارد). سَه ْ و سُه ْ. (اقرب الموارد). و رجوع به سَه و سُه شود، استخوان سرین. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

سته

سته
رنجور و ضعیف و ناتوان. (برهان) (جهانگیری) (اوبهی). رنجور. (صحاح الفرس) ، درم ناسره و این در اصل سه ته بود چراکه هر دو جانب آن دو ته نقره باشد در میان یک ته مس باشد و ستوقه معرب این است، از شرح نصاب. (غیاث)
لغت نامه دهخدا