جدول جو
جدول جو

معنی آتش فروز

آتش فروز
آتش افروز، برای مثال بیامد دوصد مرد آتش فروز / دمیدند، گفتی شب آمد به روز (فردوسی - ۲/۲۳۴)
تصویری از آتش فروز
تصویر آتش فروز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با آتش فروز

آتش فروز

آتش فروز
کسی که آتش را روشن کند، کسی که در جشنها (مخصوصا جشن آخر سال و نوروز) خود را آرایش کند و آتش روشن سازد و شعله آنرا در دهان خود فرو برد و بیرون آرد و بدین وسیله از مردم پول گیرد، فتنه انگیز، هر ماده قابل اشتغال که از آن آتش روشن کنند آتشگیره آتش افروز
فرهنگ لغت هوشیار

آتش فروز

آتش فروز
آتش افروز:
پس آنگاه فرمود پرمایه شاه
که بر چوب ریزند نفت سیاه
بیامد دوصد مرد آتش فروز
دمیدند و گفتی شب آمد بروز.
فردوسی
لغت نامه دهخدا

آتش افروز

آتش افروز
کسی که آتش بیفروزد، آنکه آتش روشن کند
کنایه از فتنه انگیز
کسی که در ایام عید نوروز آتش در دست می گیرد و شعلۀ آن را در دهان فرومی برد و با شوخی و مسخرگی از مردم پول می گیرد، حاجی فیروز
آتَش گیرِه، هر چیزی که با آن آتش روشن کنند، آفروزه، وَقود، پوک، پُدِه، فُروزینِه، پیفِه، آتَش بَرگ، شَیاع، مَرخ، حَطَب، پُد، هود، پَرهازِه، وَقید
آتش افروز
فرهنگ فارسی عمید

آتش افروز

آتش افروز
کسی که در جشن ها مردم را سرگرم کرده، آتش روشن می کند و شعله آن را در دهان خود فرو می برد و بیرون می آرد، و از مردم پول می گیرد، فتنه انگیز، چیزی که با آن آتش روشن کنند، آتشگیره
آتش افروز
فرهنگ فارسی معین