معنی آبخورد کردن - فرهنگ فارسی عمید
معنی آبخورد کردن
- آبخورد کردن
- توقف کردن، برای مثال شه عالم آهنج گیتی نورد / در آن خاک یک ماه کرد آبخورد (نظامی۵ - ۹۲۹)
تصویر آبخورد کردن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با آبخورد کردن
برخورد کردن
- برخورد کردن
- همدیگر را دیدن، ملاقات کردن، تصادف کردن، کنایه از باشدت وخشونت رفتار کردن
فرهنگ فارسی عمید