کمرباریک. که کمری باریک دارد. (از جانداران). اهضم. اَقَب ّ. اَهیَف. (یادداشت مؤلف) ، (در اشیاء) که وسط آن باریک باشد. که میانۀ آن نسبت به دو سوی باریکتر بود. که حجم قسمت وسطای آن از قسمتهای مقدم و مؤخر کمتر باشد چنانکه میله ای چوبین یا آهنین یا دالانی و راهروی. لؤلؤ مضطمر، مروارید میان باریک. (منتهی الارب) ، که فاصله یا عرض قسمت وسطای آن در فاصله یا عرض دو جانب دیگر کمتر باشد
میان دار بودن، شاخص و رهبر بودن در میان جمعی میان داری کردن: کنایه از در میان جمعی خود را شاخص نمودن و جلب توجه کردن، برای مِثال میان نداری و دارم عجب که هر ساعت / میان مجمع خوبان کنی میان داری (حافظ - ۸۸۸)