جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با معترض علیه

معروض علیه

معروض علیه
آنچه که چیزی را برآن عرضه کنند: ... ... و آن را از بهر آن عروض خواندند که معروض علیه شعر است
فرهنگ لغت هوشیار

معتمد علیه

معتمد علیه
اوستام: مرد کسی که مورد اعتماد است: استوار (برای مذکر آید) : ... . تا باوج اردات برسید و مقرب حضرت ومشارالیه و معتمدت علیه گشت
فرهنگ لغت هوشیار

معتمد علیه

معتمد علیه
آنکه بروی در چیزی اعتماد می کنند. صادق و امین و بادیانت و درست و راست. (ناظم الاطباء). مورد اعتماد. مورد اطمینان: تا به اوج ارادت برسید و مقرب حضرت سلطان و مشارالیه و معتمد علیه گشت. (گلستان). زیراکه به علم و فقاهت معتمد علیه بود. (تاریخ قم ص 294). پس معتمد این سخن از معتمد علیه او وزیر صاحب رای نیکو خواه و مشفق بر رعیت بشنید. (تاریخ قم ص 146)
لغت نامه دهخدا