جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مانند شدن

مانند شدن

مانند شدن
شبیه گردیدن: هر آنگه محسوس حاضر بود حساس مانند اوشود بفعل
مانند شدن
فرهنگ لغت هوشیار

مانند شدن

مانند شدن
شبیه گردیدن. مماثلت. مشابهت. تشابه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : آنچه مردم بخورد اندر معده نیم پخته شود و از معده به جگر اندر آید و اندر جگر خون گردد و از جگر به رگها اندر آید و به هر اندامی از اندامهای یکسان نصیبی برسد و مانند آن شود. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً). هرآنگه محسوس حاضر بود حساس مانند او شود به فعل. (مصنفات بابا افضل).
- مانند چیزی شدن، تمثل. (ترجمان القرآن).
- مانند شدن کسی را، تقیل. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)
لغت نامه دهخدا

ماننده شدن

ماننده شدن
شبیه کسی یا چیزی گردیدن. تشبه جستن:
به چهره شدن چون پری کی توان
به افعال ماننده شومر پری را.
ناصرخسرو
لغت نامه دهخدا

مانده شدن

مانده شدن
عاجزشدن از کارافتادن: چو مانده شد از کار رخش و سوار یکی چاره سازید بیچاره وار. (شا. بخ 1697: 6)، خسته شدن کوفته گشتن
فرهنگ لغت هوشیار