جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لازم شدن

لازم شدن

لازم شدن
واجب شدن. ضروری شدن. رجوع به کلمه لازم شود:
وگر دانی که این کار فلک نیست
فلکبانی ترا لازم شد ایدر.
ناصرخسرو.
- لازم شدن حجت و برهان و دلیل، ثابت شدن آن.
- لازم شدن بیع، مدت خیار آن گذشتن
لغت نامه دهخدا

جازم شدن

جازم شدن
یکدل شدن دل بر کاری نهادن یکدل شدن بر کاری قاطع بودن بر کاری
جازم شدن
فرهنگ لغت هوشیار

ملازم شدن

ملازم شدن
همواره نزد کسی بودن، همیشه در جایی مقیم بودن، همراه بودن، نوکر شدن، مواظب شدن
فرهنگ لغت هوشیار

عازم شدن

عازم شدن
آهنگ کردن. قصد کردن:
یارب بفضل خویش ببخشای بنده را
آن دم که عازم سفر آن جهان شود.
سعدی
لغت نامه دهخدا