جدول جو
جدول جو

معنی غلظت

غلظت
غلیظ شدن، در علم شیمی مقدار جزئی از اجزای سازندۀ یک جسم جامد حل شده در محلول و یا سهم گاز در یک مخلوط گازی، درشت شدن، ستبر شدن، درشتی، ستبری، درشت خویی، کینه و دشمنی
تصویری از غلظت
تصویر غلظت
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غلظت

غلظت

غلظت
غلظه. درشتی. (مجمل اللغه). رجوع به غلظه شود، ستبری. (مجمل اللغه). سطبری. مقابل تُنکی. مقابل رقت. سطبرا. کلفتی. زبری. رجوع به غلظه شود
لغت نامه دهخدا

غلات

غلات
کسانی که در عقاید مذهبی غلو کرده و از حد درگذشته باشند، فرقه ای از شیعه که به علی بن ابی طالب نسبت الوهیت می دهند
غلات
فرهنگ فارسی عمید

غلات

غلات
غله ها، دانۀ حاصل از زراعت گیاهان تیرۀ گندمیان، آذوقه ها، جمعِ واژۀ غله
غلات اربعه: در فقه گندم، جو، خرما و کشمش که زکات به آن ها تعلق می گیرد
غلات
فرهنگ فارسی عمید

غلبت

غلبت
چیره شدن کسی بر کسی پیروز گشتن، چیرگی پیروزی، استیلا تسلط، کثرت فراوانی بسیاری، کثرت استعمال شیوع، گروه بسیار جمعیت ازدحام، بانگ فریاد. یا غلبه دم، جمع شدن خون در وریدها و شریان های یک عضو هجوم خون در یک عضو احتقان. یا غلبه روییدن، پر پشت روییدن، یا غلبه خون (دم) فشار خون اشتداد دم
فرهنگ لغت هوشیار