معنی ضحوه - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با ضحوه
ضحوه
- ضحوه
- ضَحو. نیم چاشت. (منتهی الارب) (بحر الجواهر). چاشتگاه. (زمخشری). چاشتگاه یعنی پس آفتاب برآمدن
لغت نامه دهخدا
ضحکه
- ضحکه
- یکبار خنده، خنده. آن که بر وی خندند مسخره. یکبار خندیدن، خند خریش (در لاروس: ضحکه آمده)
فرهنگ لغت هوشیار
نحوه
- نحوه
- نحوه در فارسی روش چگونگی طریقه روش: نحوه کاراین دستگاه چنین است. نحوه تشکیل حزب
فرهنگ لغت هوشیار