معنی شخشاننده
شخشاننده
لغزاننده
تصویر شخشاننده
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شخشاننده
شخشاننده
شخشاننده
کسی که باعث لغزش دیگری شود لغزاننده
فرهنگ لغت هوشیار
شخشانیده
شخشانیده
واداشته بلغزیدن بلغزش افتاده
فرهنگ لغت هوشیار
بخشاینده
بخشاینده
عفو کننده رحم کننده
فرهنگ لغت هوشیار
جوشاننده
جوشاننده
آنکه مایعی را بجوش آورد
فرهنگ لغت هوشیار
افشاننده
افشاننده
اسم افشاندن افشانیدن، آنکه بیفشاندپراکنده کننده پاشنده
فرهنگ لغت هوشیار
خشکاننده
خشکاننده
خشک کننده
فرهنگ لغت هوشیار
خوشاننده
خوشاننده
خشک کننده
فرهنگ لغت هوشیار
شخشانیدن
شخشانیدن
سبب لغزش شدن لغزانیدن
فرهنگ لغت هوشیار
شوراننده
شوراننده
تحریک کننده، انگیراننده
فرهنگ لغت هوشیار