جدول جو
جدول جو

معنی سیاه قلم

سیاه قلم
در نقاشی، تصویری که با مداد یا مرکّب سیاه کشیده شده و رنگ آمیزی نداشته باشد
تصویری از سیاه قلم
تصویر سیاه قلم
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سیاه قلم

سیاه قلم

سیاه قلم
اثر نقاشی که در آن فقط با سیاهی مرکب یا مداد کار شده و رنگ آمیزی نداشته باشد مقابل رنگی
فرهنگ لغت هوشیار

سیاه قلم

سیاه قلم
نوعی نقاشی که در آن فقط با قلم و مرکب سیاه یا مداد کار شده باشد
سیاه قلم
فرهنگ فارسی معین

سیاه قلم

سیاه قلم
نوعی از تصویر که بسیاهی کشند و هیچ رنگ آمیزی نداشته باشد و آن اکثر خاصۀ فرنگ است. (غیاث اللغات) (آنندراج) :
گشتیم قطعه قطعه گلستان هند را
چون گلشن سیاه قلم رنگ و بو نداشت.
اشرف (از آنندراج).
، معشوق ملیح. (غیاث). معشوق سبزفام. (آنندراج). رجوع به سیه قلم شود
لغت نامه دهخدا

سیه قلم

سیه قلم
نقش تصویری که رنگ آمیزی نداشته باشد همین از سیاهی کشیده باشند و بس وزمینش نباتی رنگ باشد یا سفید و آن خاصۀ فرنگ است، معشوق سبزفام. (آنندراج) :
حق را چه تلف شود کرم ها
در هند از این سیه قلم ها.
درویش واله هروی (از آنندراج).
رجوع به سیاه قلم شود
لغت نامه دهخدا

سیاه زخم

سیاه زخم
مرضی است عفونی، این مرض در انسان معمولاً زخمی موضعی و بد خیم تولید میکند
فرهنگ لغت هوشیار