جدول جو
جدول جو

معنی سرپیچی

سرپیچی
نافرمانی
سرپیچی کردن: کنایه از نافرمانی کردن
تصویری از سرپیچی
تصویر سرپیچی
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با سرپیچی

سرپیچی

سرپیچی
امتناع، تخطی، تخلف، تمرد، خلاف، روگردانی، سرکشی، عصیان، نافرمانی
متضاد: اطاعت، انقیاد
فرهنگ واژه مترادف متضاد

سرپیچ

سرپیچ
دستار عمامه، زینتی از زر و سیم و جواهر که در عمامه و دستار قراردهند، یکی از اجزای چراغ نفتی که فتیله در آن جا میگیرد و آن را ببدنه چراغ نصب کنند و لوله روی آن قرار گیرد
فرهنگ لغت هوشیار

سرپیچ

سرپیچ
آلتی در چراغ برق که لامپ به آن پیچیده می شود، آلتی در چراغ نفتی که فتیله در آن بالا و پایین می رود، عمامه، دستار، شالی که به دور سر ببندند، برای مِثال مانندۀ مار پیچ برپیچ / پیچیده سر از کلاه و سرپیچ (نظامی۳ - ۴۴۶)
سرپیچ
فرهنگ فارسی عمید

سرپیچ

سرپیچ
آن چه که بر سر چیزی می پیچند، دستار، عمامه، زینتی از زر و سیم و جواهر که در جلو عمامه و دستار قرار دهند، یکی از اجزای چراغ نفتی که فتیله در آن جا می گیرد و آن را به بدنه چراغ نصب کنند و لوله روی آن قرار گیرد، وسیله گود
سرپیچ
فرهنگ فارسی معین