معنی خصیتین - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با خصیتین
خصیتین
- خصیتین
- دو خایه. (منتهی الارب) (از تاج العروس). بیضتین. تخمگان. دوگند. انثیین. خلنتان. (یادداشت بخط مؤلف). این کلمه تثنیه خصیه است در حالت نصبی و جری
لغت نامه دهخدا
خصیصین
- خصیصین
- جَمعِ واژۀ خِصّیص. رجوع به خصیص در این لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا
خصیتان
- خصیتان
- دو خایه. (منتهی الارب). این کلمه تثنیۀ خصیه در حالت رفعی است
لغت نامه دهخدا
خراتین
- خراتین
- نوعی کرم دراز و سرخ که در جاهای نرم و مرطوب بهم رسد حمر الارض
فرهنگ لغت هوشیار
خواتین
- خواتین
- جمع خاتون، تازی از ترکی بانوان، زنان پرده نشین، زنان بزرگ، بانوان امرا
فرهنگ لغت هوشیار
خراتین
- خراتین
- خراطین، جانوری بی دست و پا و خزنده با بدن نرم و بی استخوان، کرم خاکی
فرهنگ فارسی عمید