جدول جو
جدول جو

معنی چارگوهر

چارگوهر
چهارگوهر، برای مثال چو این چارگوهر به جای آمدند / ز بهر سپنجی سرای آمدند (فردوسی - ۱/۶)
تصویری از چارگوهر
تصویر چارگوهر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با چارگوهر

چارگوهر

چارگوهر
چارعنصر. چارآخشیج. عناصراربعه. آخشیجان. آب و خاک و باد و آتش:
چو این چارگوهر بجای آمدند
ز بهر سپنجی سرای آمدند.
فردوسی.
میراث ستان هفت کشور
منصوبه گشای چارگوهر.
نظامی.
ز آن بزرگی که در سگالش اوست
چارگوهر چهاربالش اوست.
نظامی.
جهت را شش گریبان در سرافکند
زمین را چارگوهر در برافکند.
نظامی.
و رجوع به چارگهر و چهارگوهر شود
لغت نامه دهخدا

چهارگوهر

چهارگوهر
چهارعنصر. عناصر چهارگانه:
گفتم چهارگوهر گشته ست پایدار
گفتا مزاج مختلف آرندۀ عبر.
ناصرخسرو.
رجوع به چارگوهر شود
لغت نامه دهخدا

چارجوهر

چارجوهر
کنایه از عناصر اربعه و چهار ستارۀ نعش است از بنات النعش. (آنندراج). چهار عنصر و چهار ستارۀ دب اکبر. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

چارگهر

چارگهر
چارگوهر. چار عنصر. چارآخشیج. عناصر اربعه. آب و خاک و باد و آتش:
پسری چون تو نزادند در این شش روزن
هفت سیاره و نه دایره و چارگهر.
سنایی.
پیر حکمت نه پیر هفت اختر
پیر ملت نه پیر چارگهر.
سنایی.
بر هفت خزانه در گشاده
بر چارگهر قدم نهاده.
نظامی.
و رجوع به چارگوهر و چهارگوهر شود
لغت نامه دهخدا