معنی آبگینه گر - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با آبگینه گر
آبگینه گری
- آبگینه گری
- عمل و شغل آبگینه گر ساختن آبگینه، جای ساختن آبگینه کارخانه ای که در آن آبگینه سازند
فرهنگ لغت هوشیار
آینه گر
- آینه گر
- سازندۀ آینه:
شاگردی عبارت و خط تو کرده اند
هم صبح آینه گر و هم شام مشک سای.
کمال اسماعیل
لغت نامه دهخدا