جدول جو
جدول جو

معنی اسپاس دار

اسپاس دار
سپاسگزار، برای مثال هم حق شناس باشد هم حق گزار باشد / هم در بدی و نیکی اسپاس دار باشد (منوچهری - ۱۹)
تصویری از اسپاس دار
تصویر اسپاس دار
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اسپاس دار

سپاس دار

سپاس دار
سپاس دارنده، منت پذیر، شاکر، شکرگزار، سپاس گذار
سپاس دار
فرهنگ فارسی عمید

اسپاسدار

اسپاسدار
سپاسدار:
هم حق شناس باشد هم حقگذار باشد
هم در بدی و نیکی اسپاسدار باشد.
منوچهری
لغت نامه دهخدا

استاد دار

استاد دار
وکیل دار استاد سرای سرای دار (اعظم)، یکی از مناصب عهد خلفای عباسی، مامور وصول خراج و مالیات. توضیح وظیفه استادالدار آن باشد که مبلغی معین از اوال خزانه و برات بلاد بتحویل وی دهند سپس بدون رسید پرده تحویل گیرند و بمصرف رواتب نانوا خانه و مطبخ اسطبل و وظایف و جامگی حواشی تعلق دارد بامضای وزیر مستوفی و مشرف و ناظر وعارض لشکر و نایب آنان قبض و صول ستاند اما در مصارف بیوتات علامت عارض سپاه در کار نباشد و بدین گونه قبض رسید را دوازده امضا از ارباب مناصب و نواب ایشان باید، خصی خادم خواجه سرا
فرهنگ لغت هوشیار

استاد دار

استاد دار
متصدی دخل و خرج سرای، از مناصب عهد خلفای عباسی که مامور رسیدگی و پرداخت مخارج روزانۀ دربار، مطبخ، اسطبل و وظایف و جیرۀ حواشی بوده، اُستادِ سَرا، اُستادُ الدّار
استاد دار
فرهنگ فارسی عمید

اسپ دار

اسپ دار
دارنده اسب صاحب اسب نگاهبان وپرورشگر اسب اسپ دار، فرمانده لشکر سردار سپاه
فرهنگ لغت هوشیار