ادب کرده و تأدیب نموده باشد. (برهان). آموخته. مؤدب. (یادداشت بخط مؤلف) : ای دل من زو بهر حدیث میازار کآن بت فرهخته نیست، هست نوآموز. دقیقی. زشت و نافرهخته و نابخردی آدمی رویی و در باطن ددی. طیان. ، ریاضت دیده. ذلول. (یادداشت بخط مؤلف). رجوع به فرهخت، فرهختن و فرهیخته شود