معنی عنبرماهی - فرهنگ فارسی عمید
معنی عنبرماهی
عنبرماهی
کاشالوت، پستاندار عظیم الجثۀ دریازی و گوشت خوار که ماده ای خوش بو به نام عنبر در دستگاه گوارش او تولید می شود، ماهی عنبر، عنبرماهی
تصویر عنبرماهی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با عنبرماهی
عنبرلالی
عنبرلالی
دهی است از دهستان جهانگیری بخش مسجدسلیمان شهرستان اهواز. سکنۀآن 1620 تن. آب آنجا از رود کارون و بوسیلۀ لوله وچشمه. محصول آن غلات است. ساکنان آن از طایفۀ هفت لنگ بختیاری هستند. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 6)
لغت نامه دهخدا
عنبرموی
عنبرموی
دارندۀ موی عنبرمانند. دارندۀ مویی به خوشبویی عنبر: کنیزکی را دید باجمال، زیبادلال، عنبرموی. (سندبادنامه ص 138). نگارین روی شیرین خوی عنبرموی سیمین تن چه خوش بودی در آغوشم اگر یارای آنستی. سعدی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.