جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پیه آلود

پیه آلود

پیه آلود
بسیار پیه: و آن زن که شیر او دهد 000 شیر او پاک و پسندیده باید و زن تندرست و بسیار خون و گوشت آلود به پیه آلود
فرهنگ لغت هوشیار

پیه آلود

پیه آلود
بسیارپیه: و آن زن که شیر او دهد ... شیر او پاک و پسندیده باید و زن تندرست و بسیار خون و گوشت آلود نه پیه آلود، (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

پیه آکند

پیه آکند
لقمه های نان که درون آن چربی کنند: ترتین پیه آکند کردن، 0 پرپیه پیه دار
فرهنگ لغت هوشیار

گریه آلود

گریه آلود
گریه آلوده: تماشای گل و شبنم گوارا باد بر بلبل که بوی گل نمی ارزد بروی گریه آلودش. (صائب)
فرهنگ لغت هوشیار

خیم آلود

خیم آلود
آلوده به خیم، قی آلود، (یادداشت مؤلف)، چرکدار، چرک، کثافت دار، (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پیه آکند

پیه آکند
پرپیه. پیه دار. پیه ناک، لقمه های نان که درون آن چربو کنند. مشحم: مرتن، ترتین، پیه آکنده کردن. (تاج المصادر بیهقی)
لغت نامه دهخدا

گریه آلود

گریه آلود
داغدار شده از گریه و اشک. (ناظم الاطباء) :
تماشای گل و شبنم گوارا باد بر بلبل
که بوی گل نمی ارزد به روی گریه آلودش.
صائب (از آنندراج).
این زمان افسرده ام صائب و گرنه بیش از این
میچکد آتش ز چشم گریه آلودم چو شمع.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا