جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با هرجا

هرجا

هرجا
هرمحل هرمکان، درهرجا بهرمکان: (هرجاکه جان بزجر یکی ناتوان دهد رشکم کشد مبادا بجان تو جان دهد) (تاریخ عالم آرا. چا. امیرکببر. 188)
هرجا
فرهنگ لغت هوشیار

ارجا

ارجا
امید بخشیدن، دیر کاری، جمع رجا، کناره ها کرانه ها طرف ها گوشه ها. امیدوار کردن، واپس بردن کار را به تاء خیر انداختن وا پس داشتن پس افکندن باز پس بردن سپس انداختن کاری را
فرهنگ لغت هوشیار

درجا

درجا
فرمانی که در نظام بسربازان تا هر کس در هر محل که ایستاده پای خود را با آهنگ بزمین کوبد
فرهنگ لغت هوشیار

عرجا

عرجا
مؤنثِ واژۀ اعرج، کسی که پایش لنگ باشد
کَفتار، پستانداری گوشت خوار شبیه سگ که دست هایش از پاها بلندتر است و معمولاً از لاشۀ جانوران تغذیه می کند، ضَبع
عرجا
فرهنگ فارسی عمید