جدول جو
جدول جو

معنی نیشه

نیشه
نی لبک، برای مثال زآن دل که در او جاه بود نآید تسلیم / زآن نی که از او نیشه کنی نآید جلاب (خاقانی - ۵۷)
تصویری از نیشه
تصویر نیشه
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نیشه

نیشه

نیشه
قسمی از آلو آلوی طبری: (و گر شکم سخت بود سبا ناخ با خرمای هندی و بانشو یا آلو بزرگ سیاه با روغن بادام پخته) نی کوچک، توتک: (زان دل که در او جاه بود ناید تسلیم زان نی که از او نیشه کنی ناید جلاب) (خاقانی. سج. 57)
نیشه
فرهنگ لغت هوشیار

نیشه

نیشه
نیچه. نی خرد که شبانان نوازند. (از انجمن آرا). نای نواختنی. (ناظم الاطباء). توتک. یراعه. (یادداشت مؤلف). نیز رجوع به نیچه شود:
چون نیشۀ ضمیر من آوا دهد برون
جان معزّی آنجا معزی کند به رقص.
خاقانی.
با تاج خسروی چه کنی از گیا کلا
با ساز باربد چه کنی نیشۀ شبان.
خاقانی.
زآن نی که از آن نیشه کنی ناید جلاّب.
خاقانی (از انجمن آرا).
شبانی بیابانی آمد ز راه
نیی دید بررسته از قعر چاه
به رسم شبانان از او نیشه ساخت
نخستش بزد زخم و آنگه نواخت.
نظامی.
، نای انبان. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

نیشه

نیشه
نیشو. آلوی طبری. (برهان قاطع) (سروری) ، نیشتر. (ناظم الاطباء). رجوع به نیشو شود، نای نواختنی. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا

نوشه

نوشه
انوشه، جاوید، زنده، شاد، خوشحال، خرم، گوارا، از شخصیتهای شاهنامه، نام دختر بهرام بهرامیان و خواهرنرسی پادشاه ساسانی
نوشه
فرهنگ نامهای ایرانی