جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با کرنبا

کرنبا

کرنبا
نوعی از ساز و ابزار درودگران است و به این معنی بجای بای ابجد یای حطی هم آمده است. (برهان) (آنندراج) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

کرنبا

کرنبا
کرنب با. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). آش کلم را گویند چه اصل آن ’کرنب با’ است و ’با’ بمعنی آش باشد. (آنندراج) (برهان). آش کلم. (ناظم الاطباء) : و غذای سمانی و عدس و غوره و انار و آن اسکبا و کرنب با موافق تر باشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی)
لغت نامه دهخدا

قرنبا

قرنبا
سِرگین گَردان، حشره ای سیاه و پِردار، بزرگ تر از سوسک های خانگی که در بیابان های گرم پیدا می شود و بیشتر روی سرگین حیوانات می نشیند و آنرا با چرخاندن حمل میکند، سِرگین غَلتان، سِرگین گَردانَک، خَروَک، خَبَزدو، خَبَزدوک، خَزدوک، کَوَزدوک، چَلاک، چَلانَک، کَستَل، گوگار، گوگال، تسینه گوگال، گوگَردانَک، بالش مار، کَوَز، جُعَل
قرنبا
فرهنگ فارسی عمید

قرنبا

قرنبا
خنفساء: اندر مثل است که قرنبا در دیده مادر است حسنا (ایرح میرزا)
قرنبا
فرهنگ لغت هوشیار

خرنبا

خرنبا
نام ناحیه ای است بین حلب و روم. (از معجم البلدان). در منتهی الارب این کلمه بصورت خرنباء (با الف ممدوده) آمده و آن موضعی است از سرزمین مصر
لغت نامه دهخدا

کرنبی

کرنبی
یکی از نقاط بصره و اهوازکه حاکم آنجا علی بن ابان سردار صاحب زنج را بکشت. (ابن اثیر ج 7 ص 100). رجوع به صاحب زنج شود. کرنبا
لغت نامه دهخدا

کرنبه

کرنبه
شهری است در صقلیه در کنار دریا. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا