جدول جو
جدول جو

معنی طریفل

طریفل
اطریفل، معجونی که از هلیله و بعضی داروهای دیگر درست کنند و در طب قدیم برای تقویت مغز، اعصاب و معده به کار می رفته
تصویری از طریفل
تصویر طریفل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طریفل

اطریفل

اطریفل
یونانی تازی شده تریفلی: سه میوه از داروها: سازی تریفلی که کند دیو را پری (انوری) شبدرآبی معجون ساخته شده از هلیله
فرهنگ لغت هوشیار

طریفه

طریفه
مونث طریف تازه و نو، شگفت، سخن نغز مونث طریف تازه و نو، نادر و غریب، سخن نغز نیکو، جمع طرائف (طرایف)، گیاه که سپید یا انبوه و تمام گوالیده باشد
فرهنگ لغت هوشیار

طریفلن

طریفلن
یونانی تازی گشته شبدر گیاه، شبدرک (حومانه) گیاه، جرموج سگ انگور (خصیه الثعلب) گیاه
فرهنگ لغت هوشیار

اطریفل

اطریفل
معجونی که از هلیله و بعضی داروهای دیگر درست کنند و در طب قدیم برای تقویت مغز، اعصاب و معده به کار می رفته
فرهنگ فارسی عمید

اطریفل

اطریفل
دوایی است مرکب از سه دوا (آمله و هلیله و بلیله). لفظ مذکور معرب از تری پهل هندی است که بمعنی سه ثمر است، چه سه دوای مذکور (آمله و هلیله و بلیله) هر یک ثمر درختی است. طریفل مخفف لفظ اطریفل است. (فرهنگ نظام). معجونی که جزء اعظم آن هلیله است. (ناظم الاطباء). معرب تری پهل، چه در هندی تری بمعنی سه باشد و پهل بمعنی ثمر. (از رسالۀ معربات). چون دوای معروف از هلیله و بلیله و آمله است بدین اسم مسمی گردید. (غیاث اللغات) (آنندراج). و بحذف الف و کسر طا نیز آمده. انوری گوید: سازی طریفلی که کند دیو را پری. (آنندراج). اطریفل و اطریفال، میروبلان. بلیله، هلیله، آمله، اهلیلج، هلیلج، حلیله. ترکیب دارویی طبی یامعجونی از چند گونۀ مختلف بلیله و هلیله و آمله: اطریفل دواء مرکب فیه لامحاله بعض الهلیلجات او کلها و یزاد فیه بحسب الحاجه من الافاویه، و صوابه ضم الفاء. (از دزی ج 1 ص 28). و داود ضریر انطاکی در ذیل اطریفال آرد: کلمه یونانی است بمعنی اهلیلجات و نخستین کسی که آن را ساخت اندروماقس بود، و ابن ماسویه گوید:جالینوس آن را نخستین بار بساخت ولی چنین نیست، اسحاق بن یوحنا بنقل از جرجس پدر بختیشوع پزشک عباسیان که صناعت ’طب’ را به قبطیان نقل داد گوید اطریفال بلغت مدینه چیزی است که از اهلیلجات بر دست اندروماقس ترکیب شده و آن از داروهایی است که قوت آن تا دو سال و نیم می ماند و در بیماریهای دماغ و قطع بخارها و تقویت اعصاب و معده سود فراوان دارد و بواسیر را قطع کند و سلس البول را ببرد. اسحاق گوید سپرز را زیان بخشد و مصلح آن شراب بنفشه است و بیشتر پزشکان تصریح کرده اند که مدام خوردن اهلیلجات پیری را کُنْد کُنَد ودماغ را نیرو بخشد و سینه را اصلاح کند ولی گاهی قولنج آورد. (از تذکرۀ داود ضریر انطاکی). رجوع به ص 53 همان کتاب و طرافل و طریفل در همین لغت نامه شود
لغت نامه دهخدا

طریفه

طریفه
آبکی است در اسفل ارمام. (منتهی الارب). آبی است مر بنی جذیمه بن مالک بن نصر بن قعین بن الحارث بن ثعلبه بن دودان بن اسد را در اسفل ارمام. و درمحلی دیگر نیز طریفه آبی است مر بنی شاکر بن نضله را که از قبیلۀ بنی اسد می باشند و هم طریفه قریه و آب ونخلستانی است مر احمال را که به بنوحمل معروفند از طایفۀ بنی حنظله و نصر گفته است که طریفه صحرای بی آب و علفی است که پس از دو یا سه روز به پایان ارمام میرسند و در آنجا به آبی گوارا برمیخورند که به بنی جذیمه تعلق دارد و برخی گفته اند آب مزبور بنی خالد بن نضله بن حجوان بن فقعس راست. (معجم البلدان ج 6 ص 48)
لغت نامه دهخدا

طریفه

طریفه
گیاه نصی که سپید یا انبوه و تمام گوالیده کرده باشد. (منتهی الارب) (آنندراج). نبات چون سپید شود. (مهذب الاسماء) ، طریفه ناک. رجوع به همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا