معنی صاحب کمر - فرهنگ فارسی عمید
معنی صاحب کمر
- صاحب کمر
- پادشاه، برای مثال پرستش نمودش به آیین شاه / که صاحب کمر بود و صاحب کلاه (نظامی۵ - ۹۲۲)
تصویر صاحب کمر
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با صاحب کمر
صاحب کمر
- صاحب کمر
- دارای کمربند، پادشاه:
پرستش نمودش به آیین شاه
که صاحب کمر بود و صاحب کلاه.
نظامی
لغت نامه دهخدا
صاحب کرم
- صاحب کرم
- خداوند کرم، بخشنده، برای مِثال طمع را نباید که چندان کنی / که صاحب کرم را پشیمان کنی (لغتنامه - صاحب کرم)
فرهنگ فارسی عمید
صاحب کرم
- صاحب کرم
- بخشنده. خداوند کرم:
طمع را نباید که چندان کنی
که صاحب کرم را پشیمان کنی.
؟
لغت نامه دهخدا
صاحب نظر
- صاحب نظر
- روشن بین، کیشدان آن در امر یا اموری دارای نظر صایب است، دیندار متدین، عارف
فرهنگ لغت هوشیار