جدول جو
جدول جو

معنی خانه کوچ

خانه کوچ
بنه کن، حرکت دسته جمعی یک خانواده با تمام اموال و دارایی از جایی به جایی یا از شهری به شهر دیگر
تصویری از خانه کوچ
تصویر خانه کوچ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خانه کوچ

خانه کوچ

خانه کوچ
بنه کن. چون: ’آنها را خانه کوچ ازاین جا بجای دیگر بردم’، یعنی: با تمام کسان و متعلقات و خانواده و خویشان آنها را حرکت دادم و بردم
لغت نامه دهخدا

خانه سوز

خانه سوز
خانمان سوز، ویژگی امری یا چیزی که باعث نابود شدن و از میان رفتن خانه و خانواده می شود
خانه سوز
فرهنگ فارسی عمید

خاره کوه

خاره کوه
کوهی که از جنس سنگ خاره باشد، کنایه از محکمی و صلابت است:
پس و پیش را کرد چون خاره کوه
برانگیخت قلبی ثریا شکوه.
نظامی
لغت نامه دهخدا

خانم کوچک

خانم کوچک
نام دختر کریمخان زند رئیس سلسلۀ زندیه است. مادر این دختر اهل اصفهان بود و با ابراهیم خان پسر محمدصادق خان ازدواج کرد. (از مجمل التواریخ گلستانه ص 342)
لغت نامه دهخدا

خانه مور

خانه مور
لانۀ مور. لانۀ مورچه. مازن. قریهالنمل. جرثومه.
- امثال:
در خانه مور شبنمی طوفان است، اشاره است به اینکه هر کس طاقت حمل همه جور بار را ندارد برای بعضی ها سبکترین بار سنگین ترین وزن ها را دارد
لغت نامه دهخدا

خانه گور

خانه گور
قبر. مدفن. گور:
کشتۀ عشق را فنا مظهر جلوۀ بقاست
خانه گور بهر مرد آئینه جهان نماست.
شوکت (از آنندراج).
- امثال:
خانه گور و چراغ، کنایه از خرج بیموقع نمودن است چه در خانه گور چراغ سوختن فایدۀ معتدبه نمی بخشد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا