جدول جو
جدول جو

معنی خاکی نهاد

خاکی نهاد
خاکسار، برای مثال چو پاکان شیراز، خاکی نهاد / ندیدم که رحمت بر این خاک باد (سعدی۱ - ۳۷)
تصویری از خاکی نهاد
تصویر خاکی نهاد
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خاکی نهاد

خاکی نهاد

خاکی نهاد
خلیق. افتاده. متواضع. (برهان قاطع) (فرهنگ شعوری ج 1 ص 360). فروتن:
چو مردان شیراز خاکی نهاد
ندیدم که رحمت بر آن خاک باد.
سعدی.
، خاک زاد. (اشتنگاس)
لغت نامه دهخدا

خاک نهاد

خاک نهاد
کنایه از آدمی خلیق و متواضع:
هر خاک نهادی که خموش است در این بزم
چون کوزۀ سربسته پر از بادۀ ناب است.
صائب (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

خاک نهاد

خاک نهاد
افتاده، خاکی، متواضع، خاشع، درویش، خاکسار، فروتن
متضاد: مغرور، متکبر، پرفیس وافاده
فرهنگ واژه مترادف متضاد

واهی نهاد

واهی نهاد
سست نهاد سست بنیاد سست بنیان واهی اساس: (خورنق شاهی بنیاد را خدرنق واهی نهاد خراب کرده)
واهی نهاد
فرهنگ لغت هوشیار

ساسی نهاد

ساسی نهاد
فرومایه. سفله. گداطبع. گدامنش، گداروی. گداصفت. گدافطرت. گداهمت:
همه ساسی نهاد و مفلس طبع
باز در سر فضول ساسانی.
سنائی.
رجوع به ساسی شود
لغت نامه دهخدا

پاک نهاد

پاک نهاد
کسی که سرشت و طینت پاک و نیکو دارد، پاک طینت، نیک سرشت
پاک نهاد
فرهنگ فارسی عمید

خشک نهاد

خشک نهاد
تندمزاج. بدخو. خشک مزاج. (یادداشت بخط مؤلف)
لغت نامه دهخدا