معنی گویچه - فرهنگ فارسی عمید
معنی گویچه
- گویچه
- گلبول، سلول های تشکیل دهندۀ خون که به دو گونۀ سفید و قرمز تقسیم می شوند، گویچه
تصویر گویچه
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با گویچه
گویچه
- گویچه
- گوی کوچک. گوی خرد. گویک. گوچه. رجوع به گوچه شود، در تداول علمی آن را بجای گلبول به کار برند. رجوع به گلبول شود
لغت نامه دهخدا
گواچه
- گواچه
- ریسمانی است که از درختی آویزند و بر آن نشینند و در هوا تاب خورند گواچه تاب گازره باد پیچ
فرهنگ لغت هوشیار
گویشه
- گویشه
- ظروف شیر و ماست و دوغ، چوبی که بدان دوغ را جهت بر آوردن مسکه زنند شیرزنه
فرهنگ لغت هوشیار
گویسه
- گویسه
- ظروف شیر و ماست و دوغ، چوبی که بدان دوغ را جهت بر آوردن مسکه زنند شیرزنه
فرهنگ لغت هوشیار