جدول جو
جدول جو

معنی حناجر

حناجر
حنجره، عضوی غضروفی که در وسط گردن قرار دارد و حاوی تارهای صوتی است، نای گلو
تصویری از حناجر
تصویر حناجر
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با حناجر

حناجر

حناجر
جَمعِ واژۀ حنجره به معنی نای گلو. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) (آنندراج) : خناجر جز با حناجر مضاربت نمیکرد. (ترجمه تاریخ یمینی). رجوع به حنجره شود، جَمعِ واژۀ حنجور. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). رجوع به حنجور شود
لغت نامه دهخدا

خناجر

خناجر
خنجرها، حربه های بُرنده به اندازه های کارد که تیغه اش کج و هر دو دم آن تیز باشد، دشنه ها، جمعِ واژۀ خنجر
خناجر
فرهنگ فارسی عمید

اناجر

اناجر
جَمعِ واژۀ اَنْجَر، معرب از لنگر فارسی. (از اقرب الموارد). رجوع به انجر شود
لغت نامه دهخدا

حواجر

حواجر
جَمعِ واژۀ حَجَره، ناحیۀ سرای. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). رجوع به حجره شود
لغت نامه دهخدا

حنائر

حنائر
جَمعِ واژۀ حنیره. کنگرۀ طاق و کمان یا کمان بی زه و کمانچۀ پنبه زدن زنان. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا