جدول جو
جدول جو

معنی نفت انداز

نفت انداز
نفاط، آنکه به وسیلۀ منجنیق گوی های مشتعل آغشته به نفت را به سوی دشمن پرتاب می کرد، نفت انداز
تصویری از نفت انداز
تصویر نفت انداز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با نفت انداز

نفت انداز

نفت انداز
نفاطه. (یادداشت مؤلف). آتشباز، گوله انداز، یعنی کسی که توپ و تفنگ را سر دهد. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

نفت اندازی

نفت اندازی
از فنون جنگی که چیزهای آلوده به نفت را آتش می زدند و به طرف دشمن می انداختند
فرهنگ فارسی عمید

نفت اندازی

نفت اندازی
عمل نفت انداز. آتشبازی: هندوئی نفت اندازی همی آموخت حکیمی گفت ترا که خانه نئین است بازی نه این است. (گلستان سعدی)
لغت نامه دهخدا

دست انداز

دست انداز
آنچه که دست روی آن گذارند محل گذاشتن دست مانند دسته صندلی نیمکت و غیره، بر آمدگی و فرو رفتگی های جاده وخیابان ناهمواری ها و پستی و بلندی راه، رقاص، شناور، کیسه بر، ظالم، تیر انداز، کسی که بدیگری پهلو زند، شخصی که مسند بگستراند، تعدی تجاوز، غارت تاراج دست اندازی تصرف بیجا تعدی و تجاوز به مال و جان کسی دست درازی تطاول
فرهنگ لغت هوشیار

دست انداز

دست انداز
چیزی که دست روی آن بگذارند و جای گذاشتن دست باشد، مثل دستۀ صندلی و نیمکت و امثال آن ها، برجستگی و ناهمواری در سطح جاده، آنکه به چیزی دست بیندازد، دست اندازنده
دست انداز
فرهنگ فارسی عمید

هفت اندام

هفت اندام
هفت عضو بدن انسان، شاملِ سر، سینه، شکم، دو دست و دو پا، هفت ارکان
هفت اندام
فرهنگ فارسی عمید