معنی شم شم ناخن، برای مثال چون شاه بگیرد به کف خود شمشیر / از بیم بیفکند ز کف ها شم شیر (عسجدی - مجمع الفرس - شم) تصویر شم فرهنگ فارسی عمید
شم شم بوییدن، بو کردن، شمیدن، تشمیماستعداد و توانایی درک و فهم در زمینۀ خاصی بدون یادگیریحس بویایی، شامه، بن مضارعِ شمیدنرایحه، بو فرهنگ فارسی عمید
شم شم چارُق، نوعی کفش چرمی با بندها و تسمه های دراز که بندهای آن به ساق پا پیچیده می شود، چارُغ، شَمَل، پاتابِه، پاتُوِه، پای تابِه، پالیک فرهنگ فارسی عمید
شم شم جَمعِ واژۀ اَشَم ّ و شَمّاء. (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). رجوع به اشم و شماء شود لغت نامه دهخدا