معنی ไหล - جستجوی لغت در جدول جو
ไหล
جاری بودن، جریان، جاری شدن
ادامه...
جاری بودَن، جَریان، جاری شُدَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ไกล
دور
ادامه...
دور
دیکشنری تایلندی به فارسی
ไหม
ابریشمی، ابریشم
ادامه...
اَبریشَمی، اَبریشَم
دیکشنری تایلندی به فارسی
ที่ทำให้น้ำลายไหล
آب دهان انداز، که باعث ترشّح بزاق می شود
ادامه...
آبِ دَهان اَنداز، کِه باعِث تَرَشُّح بُزاق مِی شَوَد
دیکشنری تایلندی به فارسی
น้ำลายไหล
ریزش بزاق، دریبل زدن
ادامه...
ریزِشِ بُزاق، دِریبل زَدَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ยักไหล่
شانه بالا انداختن
ادامه...
شانِه بالا اَنداختَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความลื่นไหล
نرمی، سیّالیت
ادامه...
نَرمی، سَیّالِیَت
دیکشنری تایلندی به فارسی
เหลวไหล
مسخره، شمعدانی، پوچ، بی معنی، خنده دار
ادامه...
مَسخَرِه، شَمعدانی، پوچ، بی مَعنی، خَندِه دار
دیکشنری تایلندی به فارسی
การไหลรวม
همگرایی، جریان کلّ
ادامه...
هَمگَرایی، جَریان کُلّ
دیکشنری تایلندی به فارسی