- ล้าง
آبکشی کردن، شستن
معنی ล้าง - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
نابودگر، ویرانگر
مجازات، انتقام
کلسیم زدایی، پاکسازی کلسیم
سمّ زدایی
نابودی، تخریب
خرابی، تخریب
فروپاشان، به صورت مخرّب، مخرّب، ویرانگر، به طور فاجعه آمیز، بطور خردکننده
شسته نشده، هنوز شسته نشده
استفاده کردن، استخدام کنید
تعمید، مراسم غسل تعمید
ویرانگر، تخریب کردن
تعداد زیاد کاهش دادن، تخریب، تخریبی، ویرانگر
پاکسازی کردن، پاک کردن، تصفیه شده
تعمید دادن، غسل تعمید دادن
ادّعا کردن، ادّعا
متروک
محو کردن