معنی ล่า - جستجوی لغت در جدول جو
ล่า
شکار کردن، شکار
ادامه...
شِکار کَردَن، شِکار
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
อย่างล่าช้า
کند، با تأخیر
ادامه...
کُند، با تَأخیر
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผู้ล่า
شکارچی
ادامه...
شِکارچی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ว่างเปล่า
ویران، خالی، بیهوده
ادامه...
ویران، خالی، بیهودِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
อย่างเรื่องเล่า
به طور حکایتی، مثل یک داستان
ادامه...
بِه طُورِ حِکایَتی، مِثلِ یِک داستان
دیکشنری تایلندی به فارسی
อย่างเปล่าประโยชน์
بیهوده، بی فایده
ادامه...
بیهودِه، بی فایِدِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
อย่างกล่าวหา
اتّهام آمیز، متّهمانه
ادامه...
اِتِّهام آمیز، مَتَّهَمانِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
อย่างว่างเปล่า
با حالت خالی، خالی، به طور تهی، خیره وار
ادامه...
با حالَتِ خالی، خالی، بِه طُورِ تُهی، خیرِه وار
دیکشنری تایلندی به فارسی
ในลักษณะบอกเล่า
به صورت گزاره ای، به روشی گویا
ادامه...
بِه صورَت گُزارِه ای، بِه رَوِشی گویا
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผู้เล่าเรื่อง
راوی، قصّه گو، بازگوکننده، داستان گو
ادامه...
راوی، قِصِّه گُو، بازگوکُنَنده، داستان گُو
دیکشنری تایلندی به فارسی
ไม่สามารถกล่าวถึงได้
غیرقابل ذکر، قابل ذکر نیست
ادامه...
غِیرِقابِلِ ذِکر، قابِل ذِکر نیست
دیکشنری تایلندی به فارسی
กล่าวหา
اتّهامی، شارژ، متّهم کننده، متّهم کردن، سرزنش کردن، نسبت دادن
ادامه...
اِتِّهامی، شارژ، مُتَّهَم کُنَندِه، مُتَّهَم کَردَن، سَرزَنِش کَردَن، نِسبَت دادَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
กล่าวถึง
بررسی کردن، ذکر شده است، ذکر کردن، نسبتی
ادامه...
بَررَسی کَردَن، ذِکر شُدِه اَست، ذِکر کَردَن، نِسبَتی
دیکشنری تایلندی به فارسی
กล่าวคือ
یعنی، یعنی می گویند
ادامه...
یَعنی، یَعنی مِی گویَند
دیکشنری تایلندی به فارسی
กล่าวเป็นคำพูด
بیان کردن، را در کلمات قرار دهید
ادامه...
بَیان کَردَن، را دَر کَلَمات قَرار دَهید
دیکشنری تایلندی به فارسی
กล่าว
عبارت گفتن، بگو
ادامه...
عِبارَت گُفتَن، بِگو
دیکشنری تایلندی به فارسی
พูดพล่าม
پرگفتن، غرغر کردن، پچ پچ کردن
ادامه...
پُرگُفتَن، غُرغُر کَردَن، پِچ پِچ کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผู้กล่าวหา
متّهم کننده، متّهم
ادامه...
مُتَّهَم کُنَندِه، مُتَّهَم
دیکشنری تایلندی به فارسی
ล่าม
مترجم
ادامه...
مُتَرجِم
دیکشنری تایلندی به فارسی
ล่อ
وسوسه کردن، قاطر
ادامه...
وَسوَسِه کَردَن، قاطِر
دیکشنری تایلندی به فارسی
เล่า
شرح دادن، بگو، تعریف کردن
ادامه...
شَرح دادَن، بِگو، تَعرِیف کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ด่า
بدگویی کردن، بگو
ادامه...
بَدگویی کَردَن، بِگو
دیکشنری تایلندی به فارسی
จ่า
گروهبان
ادامه...
گُروهبان
دیکشنری تایلندی به فارسی
ฆ่า
قتل کردن، کشتن، با ضربه کشتن
ادامه...
قَتل کَردَن، کُشتَن، با ضَربِه کُشتَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผ่า
بررسی کردن، تشریح، حذف کردن
ادامه...
بَررَسی کَردَن، تَشریح، حَذف کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ป่า
وحشی، جنگل
ادامه...
وَحشی، جَنگَل
دیکشنری تایلندی به فارسی
ล่าสุด
جدید ترین، آخرین، اخیراً
ادامه...
جَدید تَرین، آخَرین، اَخیراً
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผู้ถูกกล่าวหา
متّهم
ادامه...
مُتَّهَم
دیکشنری تایلندی به فارسی
ล่าสัตว์ผิดกฎหมาย
شکار غیر قانونی کردن، شکار غیرقانونی
ادامه...
شِکار غِیرِ قانونی کَردَن، شِکار غِیرِقانونی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ล่าช้า
تعویق انداختن، با تأخیر، عقب افتادن، دیرآمد
ادامه...
تَعویق اَنداختَن، با تَأخیر، عَقَب اُفتادَن، دیرآمَد
دیکشنری تایلندی به فارسی
ตามที่กล่าวหา
ظاهراً، به عنوان متّهم
ادامه...
ظاهراً، بِه عُنوانِ مُتَّهَم
دیکشنری تایلندی به فارسی
ตามที่กล่าวถึง
ظاهراً، همانطور که ذکر شد
ادامه...
ظاهراً، هَمانطُور کَه ذِکر شُد
دیکشنری تایلندی به فارسی
ค่าเล่าเรียน
شهریّه، هزینه های تحصیل
ادامه...
شَهریّه، هَزینِه های تَحصیل
دیکشنری تایلندی به فارسی
ที่ถูกกล่าวหา
ادّعا شده، متّهم
ادامه...
اِدِّعا شُدِه، مُتَّهَم
دیکشنری تایلندی به فارسی
การเล่าเรื่อง
روایت، قصّه گویی
ادامه...
رِوایَت، قِصِّه گویی
دیکشنری تایلندی به فارسی