معنی ลอง - جستجوی لغت در جدول جو
ลอง
سعی کردن، سعی کنید
ادامه...
سَعی کَردن، سَعی کُنید
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
มือกลอง
طبل زن، طبل نواز
ادامه...
طَبل زَن، طَبل نَواز
دیکشنری تایلندی به فارسی
การทดลอง
آزمایش، تست کنید، آزمایشگری
ادامه...
آزمایِش، تِست کُنید، آزمایِشگَری
دیکشنری تایلندی به فارسی
การทดลองงาน
آزمایشی، مشروط
ادامه...
آزمایِشی، مَشروط
دیکشنری تایلندی به فارسی
เครื่องจำลอง
شبیه ساز
ادامه...
شَبیه ساز
دیکشنری تایلندی به فارسی
แบบจำลอง
نمونه وار، مدل
ادامه...
نِمونِه وار، مُدِل
دیکشنری تایلندی به فارسی
โปรแกรมจำลอง
شبیه ساز
ادامه...
شَبیه ساز
دیکشنری تایلندی به فارسی
การเฉลิมฉลอง
خوشگذرانی، جشن، شادی و سرور
ادامه...
خوشگُذَرانی، جَشن، شادی و سُرور
دیکشنری تایلندی به فارسی
ไม่ได้ลอง
آزمایش نشده، امتحانش نکردی
ادامه...
آزمایِش نَشُدِه، اِمتِحانَش نَکَردی
دیکشنری تایلندی به فارسی
อย่างทดลอง
به طور تجربی، بصورت تجربی
ادامه...
بِه طُورِ تَجرُبِی، بِصورَتِ تَجرُبِی
دیکشنری تایلندی به فارسی
สามารถจำลองได้
قابل بازتولید، قابل شبیه سازی است
ادامه...
قابِل بازتوُلید، قابِل شَبیه سازی اَست
دیکشنری تایلندی به فارسی
ลำลอง
غیررسمی، گاه به گاه
ادامه...
غیرِرَسمی، گاه بِه گاه
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผู้เฉลิมฉลอง
جشن گیرنده، جشن
ادامه...
جَشن گِیرَندِه، جَشن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทำแบบจำลอง
مدل قرار دادن، یک مدل بسازید
ادامه...
مُدِل قَرار دادَن، یِک مُدِل بِسازید
دیکشنری تایلندی به فارسی
ฉลอง
گرامیداشت کردن، جشن گرفتن
ادامه...
گِرامیداشت کَردَن، جَشن گِرِفتَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
นักตีกลอง
طبل نواز
ادامه...
طَبل نَواز
دیکشنری تایلندی به فارسی
จำลอง
شبیه سازی کردن، مسخره کردن
ادامه...
شَبیه سازی کَردَن، مَسخَرِه کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทดลอง
آزمایش کردن، تست کنید، آزمایشی
ادامه...
آزمایِش کَردَن، تِست کُنید، آزمایِشی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ลง
پایین، برو پایین، بارگیری را متوقّف کردن
ادامه...
پایین، بِرو پایین، بارگیری را مُتِوَقِّف کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
สอง
دوبارگی، دو
ادامه...
دُوبارِگی، دُو
دیکشنری تایلندی به فارسی
ลอก
پوسته پوسته بودن، لایه برداری، کندن
ادامه...
پوستِه پوستِه بودَن، لایِه بَرداری، کَندَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ลอย
پریدن، شناور، رانشیدن، شناور بودن
ادامه...
پَریدَن، شِناوَر، رانِشیدَن، شِناوَر بودَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
รอง
زیر دست، ثانویّه
ادامه...
زیر دَست، ثانَوِیَّه
دیکشنری تایلندی به فارسی
ฟอง
حباب ساختن، حباب، پرجوش، فورانی، سرزندگی، پف دار بودن، کف زدگی، دارای حباب یا کف
ادامه...
حُباب ساختَن، حُباب، پُرجوش، فَوَرانی، سَرزِندِگی، پُف دار بودَن، کَف زَدِگی، دارایِ حُباب یا کَف
دیکشنری تایلندی به فارسی
มอง
دیدن، نگاه کن، چشم دوختن، نگاه کردن
ادامه...
دیدَن، نِگاه کُن، چَشم دوختَن، نِگاه کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
จอง
کتاب کردن، رزرو کنید، رزرو کردن
ادامه...
کِتاب کَردَن، رِزرو کُنید، رِزِرو کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ดอง
ترشی انداختن، حفظ شده است
ادامه...
تُرشی اَنداختَن، حِفظ شُدِه اَست
دیکشنری تایلندی به فارسی
การจำลอง
شبیه سازی
ادامه...
شَبیه سازی
دیکشنری تایلندی به فارسی