معنی มัน - جستجوی لغت در جدول جو
มัน
چرب، آن را
ادامه...
چَرب، آن را
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ทาไขมัน
چرب کردن، گریس
ادامه...
چَرب کَردَن، گریس
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความเป็นหมัน
عقیم بودن، عقیمی
ادامه...
عَقیم بودَن، عَقیمی
دیکشنری تایلندی به فارسی
เติมน้ำมัน
سوخت رساندن، سوخت گیری
ادامه...
سوخت رِساندَن، سوخت گیری
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความมัน
چربی داری، چرب بودن، چرب بودگی
ادامه...
چَربی داری، چَرب بودَن، چَرب بودِگی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความมันวาว
برّاق بودن، درخشش
ادامه...
بَرّاق بودَن، دِرَخشِش
دیکشنری تایلندی به فارسی
กัมมันตภาพรังสี
رادیو اکتیو، رادیواکتیویته
ادامه...
رادیُو اَکتیو، رادیواَکتیویتِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
ไขมันต่ำ
کم چرب
ادامه...
کَم چَرب
دیکشنری تایلندی به فارسی
อย่างกัมมันตรังสี
به طور پرتوزا، رادیواکتیو
ادامه...
بِه طُورِ پَرتُوزا، رادیواَکتیو
دیکشنری تایلندی به فارسی
มันเงา
درخشان، برّاق
ادامه...
دِرَخشان، بَرّاق
دیکشنری تایلندی به فارسی
ตัน
مسدود
ادامه...
مَسدود
دیکشنری تایلندی به فارسی
ขัน
سفت کردن، به طرز مسخره ای
ادامه...
سِفت کَردَن، بِه طَرزِ مَسخَرِه ای
دیکشنری تایلندی به فارسی
หัน
چرخیدن، بپیچید
ادامه...
چَرخیدَن، بِپیچید
دیکشنری تایلندی به فارسی
ฝัน
رویابافی کردن، رؤیا، خواب دیدن، خیالی
ادامه...
رُویابافی کَردَن، رُؤیا، خواب دیدَن، خَیالی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ฟัน
دارای دندان، دندان
ادامه...
دارایِ دَندان، دَندان
دیکشنری تایلندی به فارسی
มัด
بسته بندی کردن، بسته نرم افزاری
ادامه...
بَستِه بَندی کَردَن، بَستِه نَرم اَفزاری
دیکشنری تایلندی به فارسی
มัว
تاریک، کم نور
ادامه...
تاریک، کَم نور
دیکشنری تایلندی به فارسی
ชัน
شیب دار
ادامه...
شیب دار
دیکشنری تایلندی به فارسی
คัน
خارش داشتن، وسیله نقلیّه، خارش دار
ادامه...
خارِش داشتَن، وَسیلِه نَقلیِّه، خارِش دار
دیکشنری تایلندی به فارسی
ของมัน
مربوط به آن، از آن
ادامه...
مَربوط بِه آن، اَز آنِ
دیکشنری تایلندی به فارسی