جدول جو
جدول جو

معنی มอง - جستجوی لغت در جدول جو

มอง
دیدن، نگاه کن، چشم دوختن، نگاه کردن
دیکشنری تایلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

مغزّی، مغز
دیکشنری تایلندی به فارسی
افسردگی، تاریکی
دیکشنری تایلندی به فارسی
با بینش ماوراء حسّی، با دید ماوراء طبیعی
دیکشنری تایلندی به فارسی
از نظر اصطلاح شناسی، از دیدگاه لغوی
دیکشنری تایلندی به فارسی
از نظر کالری، از دیدگاه کالری
دیکشنری تایلندی به فارسی
از نظر الهیاتی، از منظر الٰهیات
دیکشنری تایلندی به فارسی
خیره نگاه کردن، خیره شدن
دیکشنری تایلندی به فارسی
دیدگاه ها، دیدگاه های مختلف
دیکشنری تایلندی به فارسی
نگاه اجمالی انداختن، نگاه
دیکشنری تایلندی به فارسی
سراسری، زاویه دید گسترده
دیکشنری تایلندی به فارسی
دیدگاه، چشم انداز
دیکشنری تایلندی به فارسی
غمگین، کسل کننده
دیکشنری تایلندی به فارسی
ضعیف ادراک، مغز ضعیف
دیکشنری تایلندی به فارسی
تاریک، رنگ پریده، غمگین
دیکشنری تایلندی به فارسی
به طور آراسته یا مناسب، به طرز دیدنی
دیکشنری تایلندی به فارسی
قابل مشاهده، قابل مشاهده است
دیکشنری تایلندی به فارسی
خوش بین، شاد
دیکشنری تایلندی به فارسی
ترشی انداختن، حفظ شده است
دیکشنری تایلندی به فارسی
با دیده شهوت نگاه کردن، با حسرت نگاه می کند
دیکشنری تایلندی به فارسی
کتاب کردن، رزرو کنید، رزرو کردن
دیکشنری تایلندی به فارسی
اعطا کردن، پیشنهاد، بخشیدن، اهدا کردن
دیکشنری تایلندی به فارسی
حباب ساختن، حباب، پرجوش، فورانی، سرزندگی، پف دار بودن، کف زدگی، دارای حباب یا کف
دیکشنری تایلندی به فارسی
زیر دست، ثانویّه
دیکشنری تایلندی به فارسی
سعی کردن، سعی کنید
دیکشنری تایلندی به فارسی
دوبارگی، دو
دیکشنری تایلندی به فارسی
چشم چران، هوس انگیز به نظر می رسد
دیکشنری تایلندی به فارسی
خیلی خوش بین، خیلی خوش بینانه
دیکشنری تایلندی به فارسی
عمیق، عمیق نگاه کن
دیکشنری تایلندی به فارسی
نگاه خشمگین انداختن، با عصبانیّت نگاه کن
دیکشنری تایلندی به فارسی
قابل چشم پوشی، می توان نادیده گرفت
دیکشنری تایلندی به فارسی
نادیده گرفتن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ناپیدا، نمی توانم ببینم، نامحسوس
دیکشنری تایلندی به فارسی
حسرت بار، متأسّفانه
دیکشنری تایلندی به فارسی