معنی ฝึกงาน - جستجوی لغت در جدول جو
ฝึกงาน
کارآموزی کردن، قطار
ادامه...
کارآموزی کَردَن، قَطار
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ฝึกสอน
مربّی کردن، مربّی
ادامه...
مُرَبّی کَردَن، مُرَبّی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ฝึกฝน
انضباط برقرار کردن، تمرین کنید، آموزش دادن
ادامه...
اِنضِباط بَرقَرار کَردَن، تَمرین کُنید، آموزِش دادَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
การฝึกงาน
کارآموزی کردن، کارآموزی
ادامه...
کارآموزی کَردَن، کارآموزی
دیکشنری تایلندی به فارسی