جدول جو
جدول جو

معنی ปะ - جستجوی لغت در جدول جو

ปะ
وصله زدن، پچ
دیکشنری تایلندی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

فوران کردن، جهش
دیکشنری تایلندی به فارسی
تصادم، خمیر
دیکشنری تایلندی به فارسی
زیبایی شناس، هنرمند زیبایی
دیکشنری تایلندی به فارسی
شمشیرزنی، هنر شمشیر
دیکشنری تایلندی به فارسی
هنری، هنر، هنرمندی
دیکشنری تایلندی به فارسی
به طور غیر هنری، غیر هنری
دیکشنری تایلندی به فارسی
به طور بی هنر، هنرمندانه
دیکشنری تایلندی به فارسی
به طور هنرمندانه، هنرمندانه، به طور هنری
دیکشنری تایلندی به فارسی
تظاهر به هنرمندی، تظاهر هنری
دیکشنری تایلندی به فارسی
بی هنر، هیچ هنری، غیر هنری
دیکشنری تایلندی به فارسی
ترق ترق کردن، ترک خورده و ترک خورده
دیکشنری تایلندی به فارسی
انفجار، فوران
دیکشنری تایلندی به فارسی