ประมาณ تقریبی، در مورد، تقریبی کردن، تقریباً، برآورد شده ادامه... تَقریبی، دَر مُورِدِ، تَقریبی کَردَن، تقریباً، بَرآوُرد شُدِه دیکشنری تایلندی به فارسی