معنی ประณาม - جستجوی لغت در جدول جو
ประณาม
محکوم کردن
ادامه...
مَحکوم کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ประสาท
نگران، عصب
ادامه...
نِگَران، عَصَب
دیکشنری تایلندی به فارسی
ประมาท
بی دقّت، بی دقّتی، بی توجّه، سهل انگار، بی پروا، بی احتیاط
ادامه...
بی دِقَّت، بی دِقَّتی، بی تَوَجُّه، سَهل اِنگار، بی پَروا، بی اِحتیاط
دیکشنری تایلندی به فارسی
ประมาณ
تقریبی، در مورد، تقریبی کردن، تقریباً، برآورد شده
ادامه...
تَقریبی، دَر مُورِدِ، تَقریبی کَردَن، تقریباً، بَرآوُرد شُدِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
ประณีต
ظریف، نفیس، زیبا
ادامه...
ظَریف، نَفیس، زیبا
دیکشنری تایلندی به فارسی
ประกาศ
اعلام کردن، اعلام کند، اعلامیّه، فرمان دادن، اعلان کردن، موعظه کردن، اظهار کردن، اظهاری، تبلیغ کردن
ادامه...
اِعلام کَردَن، اِعلام کُنَد، اِعلامیّه، فَرمان دادَن، اِعلان کَردَن، مُوعِظِه کَردَن، اِظهار کَردَن، اِظهاری، تَبلِیغ کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ปราม
کاهیده، منصرف کردن
ادامه...
کاهیدِه، مُنصَرِف کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ถูกประณาม
محکوم، محکوم شد
ادامه...
مَحکوم، مَحکوم شُد
دیکشنری تایلندی به فارسی
การประณาม
محکومیت
ادامه...
مَحکومِیَت
دیکشنری تایلندی به فارسی