معنی ปฏิบัติการ - جستجوی لغت در جدول جو
ปฏิบัติการ
عمل کردن، عملیّات
ادامه...
عَمَل کَردَن، عَمَلیّات
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ปฏิบัติตาม
مطابقت داشتن، دنبال کنید
ادامه...
مُطابِقَت داشتَن، دُنبال کُنید
دیکشنری تایلندی به فارسی
ห้องปฏิบัติการ
آزمایشگاه
ادامه...
آزمایِشگاه
دیکشنری تایلندی به فارسی
ในทางปฏิบัติการ
به طور عملیّاتی، در عمل
ادامه...
بِه طُورِ عَمَلیّاتی، دَر عَمَل
دیکشنری تایلندی به فارسی