معنی นก - جستجوی لغت در جدول جو
นก
پرنده ای، پرنده
ادامه...
پَرَندِه ای، پَرَندِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
ผู้ดำเนินการ
مجری، اپراتور
ادامه...
مُجری، اُپِراتُور
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทำให้ตื่นตระหนก
وحشت زده کردن، باعث وحشت
ادامه...
وَحشَت زَدِه کَردَن، باعِث وَحشَت
دیکشنری تایلندی به فارسی
น้ำเงินกรมท่า
آبی دریایی، آبی سرمه ای
ادامه...
آبی دَریایی، آبی سُرمِه ای
دیکشنری تایلندی به فارسی
ประกาศว่าเป็นการกระทำผิดกฎหมาย
خارج از قانون اعلام کردن، اعلام کرد که این اقدام غیرقانونی است
ادامه...
خارِج اَز قانون اِعلام کَردَن، اِعلام کَرد کِه این اِقدام غِیرِقانونی اَست
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทำให้เป็นกลาง
بی اثر کردن، خنثیٰ کردن
ادامه...
بی اَثَر کَردَن، خُنثیٰ کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทำให้เป็นกรด
اسیدی کردن
ادامه...
اَسیدی کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผู้ต่อต้านการใช้ทาส
لغوکننده، ضد برده داری
ادامه...
لَغوکُنَندِه، ضِد بَردِه داری
دیکشنری تایلندی به فارسی
ยืนกราน
اصرار کردن، سرسخت
ادامه...
اِصرار کَردَن، سَرسَخت
دیکشنری تایلندی به فارسی
ที่สามารถดำเนินการได้
قابل اجرا، که می تواند انجام شود
ادامه...
قابِلِ اِجرا، کِه مِی تَوانَد اَنجام شَوَد
دیکشنری تایلندی به فارسی
ยาต้านการแข็งตัวของเลือด
ضد لخته، داروهای ضد انعقاد
ادامه...
ضِد لَختِه، داروهایِ ضِد اِنعِقاد
دیکشنری تایلندی به فارسی
ยากจนกว่า
فقیرتر
ادامه...
فَقیرتَر
دیکشنری تایلندی به فارسی
ย้อนกลับ
بازنگری، گذشته نگر
ادامه...
بازنِگَری، گُذَشتِه نِگَر
دیکشنری تایلندی به فارسی
ระหว่างแผนก
بین دپارتمانی، بین بخش ها
ادامه...
بِینِ دِپارتِمانی، بِینِ بَخش ها
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผู้เชี่ยวชาญด้านการรับรู้
شناخت شناس، کارشناس ادراک
ادامه...
شِناخت شِناس، کارشِناس اِدراک
دیکشنری تایلندی به فارسی
ผ่านการฝึก
آموزش دیده
ادامه...
آموزِش دیدِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
ทุนการศึกษา
بورسیّه، بورسیّه تحصیلی
ادامه...
بورسِیِّه، بورسِیِّه تَحصیلی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ซ้อนกัน
چیده شده، انباشته شده
ادامه...
چیدِه شُدِه، اَنباشتِه شُدِه
دیکشنری تایلندی به فارسی
ความอเนกประสงค์
چند کارگی، تطبیق پذیری
ادامه...
چَند کارِگی، تَطبیق پَذیری
دیکشنری تایلندی به فارسی
ดำเนินการได้
قابل اقدام، قابل پردازش است
ادامه...
قابِلِ اِقدام، قابِل پَردازِش اَست
دیکشنری تایلندی به فارسی
ตอนกลางคืน
شبانه، در شب
ادامه...
شَبانِه، دَر شَب
دیکشنری تایلندی به فارسی
ต่อต้านการเหยียดเชื้อชาติ
ضدّ نژادپرست، ضد نژادپرستی
ادامه...
ضِدِّ نِژادپَرَست، ضِد نِژادپَرَستی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ตามสถานการณ์
مربوط به شرایط، با توجّه به شرایط، به طور شرایطی
ادامه...
مَربوط بِه شَرایط، با تَوَجُّه بِه شَرایِط، بِه طُورِ شَرایطی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ตามแผนก
به صورت دپارتمانی، توسط بخش
ادامه...
بِه صورَتِ دِپارتمانی، تَوَسُط بَخش
دیکشنری تایلندی به فارسی
ตามแกนกลาง
به طور محوری، در امتداد محور مرکزی
ادامه...
بِه طُورِ مِحوَری، دَر اِمتِداد مِحوَر مَرکَزی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ต้านการกัดกร่อน
ضدّ خوردگی
ادامه...
ضِدِّ خُوردِگی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ดำเนินการ
رهبری کردن، انجام دهد، اجرا کردن، پیش بردن، ادامه دادن، انجام دادن
ادامه...
رَهبَری کَردَن، اَنجام دَهَد، اِجرا کَردَن، پیش بُردَن، اِدامِه دادَن، اَنجام دادَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ซ้อนกันได้
قابل انباشته، قابل انباشته شدن
ادامه...
قابِلِ اَنباشتِه، قابِلِ اَنباشتِه شُدَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
ด้านการเงิน
از نظر مالی، مالی
ادامه...
اَز نَظَرِ مالی، مالی
دیکشنری تایلندی به فارسی
ด้านการเคลื่อนไหว
حرکتی، سمت حرکت
ادامه...
حَرَکَتی، سَمتِ حَرَکَت
دیکشنری تایلندی به فارسی
ตื่นตระหนก
دچار هراس، وحشت
ادامه...
دُچار هَراس، وَحشَت
دیکشنری تایلندی به فارسی
ชนชั้นกลาง
طبقه متوسّط
ادامه...
طَبَقِه مُتِوَسِّط
دیکشنری تایلندی به فارسی
ชนกัน
تصادم کردن، برخورد، تصادف کردن
ادامه...
تَصَادُم کَردَن، بَرخُورد، تَصَادُف کَردَن
دیکشنری تایلندی به فارسی
จำแนก
دسته بندی کردن، طبقه بندی کنید
ادامه...
دَستِه بَندی کَردَن، طَبَقِه بَندی کُنید
دیکشنری تایلندی به فارسی
ปูแผ่นกระเบื้อง
کاشی گذاشتن، کاشی کاری
ادامه...
کاشی گُذاشتَن، کاشی کاری
دیکشنری تایلندی به فارسی